« سلام به وبلاگ ❤فقــــــــط یــک حرفــــ ❤خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی در وب داشته باشید نظر یادتون نره،باتبادل لینک هم موافقم»
❤فقــــــــط یــک حرفـــــ❤

❤فقــــــــط یــک حرفـــــ❤

یا حسین ...

  قيامت بي حسين غوغا نـכارכ 


 شـ؋ـاعت بي حسين معنا نـכارכ


 حسيني باش كـہ כر محشر نگوينـכ


 چرا پرونـכـہ ات امضاء نـכارכ

 

 فرا رسیـכטּ ᓄـاه ᓄـحرᓄ،ᓄـاه عزاـכارے عالـᓄـیاט،بر هـᓄـه عاشقاטּ ابے عبـכالله تسلیت باـכ

+ نوشته شده در چهار شنبه 7 آبان 1398برچسب:یاحسین,ساعت 19:23 توسط asal |

یا حسین مظلوم

 

 

السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين

غدير گذشت خبري از يار نيامد

بر زخم دل فاطمه غمخوار نيامد

ساعاتي دگر بيش نمانده كه با ناله بگوييم:

اي اهل حرم مير و علمدار نيامد

سقاي حسين سيد و سالار نيامد...   

  السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين

      ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان تسليت باد!

+ نوشته شده در چهار شنبه 7 آبان 1398برچسب:یاحسین مظلوم,ساعت 19:18 توسط asal |

به نام خدا ...

سرمشق های آب ، بابا ، یادمان رفت، 

رسم نوشتن با قلم یادمان رفت ،

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم ،

امّا خدای مهربان یادمان رفت . . .

 

+ نوشته شده در دو شنبه 3 شهريور 1398برچسب:,ساعت 18:42 توسط asal |

معمای عشق

 معمای عشق

 

هیچوقت نفهمیدم اونی که دوسش دارمو چجوری نگه دارم ..؟؟!



وقتی خیلی خیلی خیلی کوچیک بودم شیشه شیرم رو خیلی دوست داشتم برای همین هیچوقت از خودم جداش نمی کردم و همیشه تو دستم بود , اما ی روز از دستم افتاد و شکست ....



اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارمو نباید همش تو دستم بگیرم چون ممکنه از دستم بیفته و بشکنه !



یکم بعد از اون , توت فرنگی رو خیلی دوست داشتم , برای همین یه شب توت فرنگی هامو با خودم بردم تو تخت خوابم که پیش خودم بخوابن , اما صبح که بیدار شدم دیدم همه ی توت فرنگیام له شدن



اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید ببرم تو تخت خوابم چون خراب میشه !



چند وقت بعدش یادمه ماهی هفت سینمون رو خیلی دوست داشتم و می خواستم فقط مال خودم باشه , برای همین از تو تنگ آب درش آوردم و تو کمدم قایمش کردم , اما فرداش ک رفتم سراغش دیدم دیگه تمن چوچک رایتلیم هام اصلا نمی خوره ! اون مرده بود



اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید تو کمدم قایمش کنم چون می میره !



مدت ها بعد یه بار داییم یه شیرینی عروسکی برام خرید و من خیلی دوسش داشتم برای همین بغلش کردم و فشارش دادم اما سرش کنده شد



اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید بغلش کنم فشارش بدم چون سرش کنده میشه !



وقتی مدرسه می رفتم یه آبرنگ داشتم که خیلی دوسش داشتم و به همه ی هم کلاسیام نشونش می دادم اما یه روز دیدم که تو کیفم نیست و هیچوقت معلوم نشد که کی اونو برداشته



اونوقت فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید به هیچ کسی نشون بدم چون ممکنه ازم بدزدنش !



وقتی بزرگتر شدم یه دختر همسایه داشتیم که خیلی دوسش داشتم اما همیشه ازش خجالت می کشیدم و هیچ وقت بهش نگفتم که دوسش دارم , یه روز شنیدم که با یه پسری دوست شده



اونوقت فهمیدم به اونی که دوسش دارم باید ابراز علاقه کنم وگرنه از دستم می ره !



همیشه ی خانواده ای داشتم که خیلی دوسشون داشتم و هر وقت بهشون فکر می کردم می ترسیدم که نکنه یه روزی ازم دور بشن . . .



اونوقت فهمیدم نباید نگران از دست دادن اونی که دوسش دارم باشم وگرن حتماً از دست میدمش !



وقتی برای آخرین بار یه نفرو دوست داشتم همیشه بهش می گفتم که دوسش دارم و به خاطرش هر کاری می کردم اما وقتی دیدم داره ازم دور میشه فهمیدم دیگه نباید بهش بگم دوسش دارم و گرنه از دست میدمش !  

برای همین دیگه نگفتم دوسش دارم , دیگه آزاد گذاشتمش , تو دستم نگرفتمش که بیفته بشکنه , تو کمدم قایمش نکردم که بمیره , تو بغلم فشارش ندادم که سرش کنده بشه , به کسی نشونش ندادم که ازم بدزدنش , نگران از دست دادنش نشدم که از دستم بره ...



اما یه روز که برگشتم بهش نگاه کردم دیدم سرش با کسای دیگه ای گرم شده و منو فراموش کرده...!!

+ نوشته شده در چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:معمای عشق,ساعت 21:14 توسط asal |

عشقم

ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺧﻮﺑﯽ..!

ﻣﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ … ﻋﺸﻘﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﺑﺎﺷﻪ!؟

ﻭﺍﯾﺴﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﯿﺴﻪ . ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﺮﯾﺖ

ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ .. ﻋﺸﻘﻢ ﻧﮑﻨﻪ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻧﻪ ؟؟

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ..

ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ..

ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ

ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺨﺸﯿﺪﻣﺖ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ

ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ..

ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﻗﺸﻨﮕﻪ ؟ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺭﻭ ﺳﻨﮕﻪ ﻗﺒﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﻢ .. ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ

ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻡ ……

+ نوشته شده در چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:عشقم,ساعت 21:11 توسط asal |

دوست دخترته ؟

دوست دخترته ؟

دوسش داري
بايد اونقدر مرد باشي كه چشمش هيچ وقت نخواد بجنبه...
بايد اونقدر مرد باشي كه هيچ وقت فكر نكنه شايد يكي بهتر باشه...
بايد اونقدر مرد باشي كه نزاري كسي بگيرتش ازت...
بايد اونقدر مرد باشي كه نزاري كسي بينتون قرار بگيره...
بايد اونقدر مرد باشي كه هيچ وقت گونه هاش خيس نشه...
بايد اونقدر مرد باشي كه هيچ وقت جلو دوستاش ضايع نشه...
بايد اونقدر مرد باشي هركي هرچي بگه باور نكنه، چون بهت اعتماد داره...
بايد اونقدر مرد باشي كه هيچ وقت دلش رو نشكوني...
بايد اونقدر مرد باشي كه هيچ وقت كسي به نظرت بهتر از اون نباشه...
بايد اونقدر مرد باشي كه هيچ وقت خرابش نكني...
بايد خيلي مرد باشي...
مرد بودن به ته ريش و پيرهن مردونه و اخلاق سگي نيست...
مرد بودن فقط به غيرتي شدن و گير دادن نيست...゜

+ نوشته شده در سه شنبه 15 مهر 1393برچسب:دوست دخترته ؟,ساعت 18:39 توسط asal |

یه یادگاری ...

ﺟﻤﻠﻪ ي ﺧﻮﺩﻡ :

 

به یاد داشته باش که گاهی سکوت بهترین جواب است !

 

زود باشید جمله هاتون و بنویسید منتظررررم

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 مهر 1393برچسب:یه یادگاری,ساعت 10:38 توسط asal |

مشق عشق ...

خــــــدایـــــــــا !

 

فقـط گیـرِ یک « لایکــــــــــ » تـو مـانـده ام !

 

تـــو کــه مــرا بپسنـدی ،

 

دیـگـر چه بــاک از پیلـه هــای روزگــــار ...

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 مهر 1393برچسب:مشق عشق,ساعت 10:36 توسط asal |

عشق ...

آرام می آید .

 

آرام و تو حتی صدای قدمهایش را نمی شنوی

 

و حتی او را نمی بینی

 

و شاید حضورش را هم حس نکنی .

 

آرام در جانت رخنه می کند ،

 

در تمام وجودت ریشه می زند

 

و زندگی ات را تسخیر می کند

 

و تو چیزی در رگهایت حس می کنی که آرام و قرارت را می برد .

 

و این همان عشق است که در جانت رخنه کرده ...

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 مهر 1393برچسب:عشق,ساعت 10:35 توسط asal |

ای کاش..

ﺍﯼ ﮐــﺎﺵ ﺗــﻮ ﺑﭽﮕﯿﻤــﻮﻥ…
ﺑــﻪ ﺟــﺎﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻤــﻮﻥ
ﻣــﯽﮔــﻔﺘﻦ:
ﺗــﺎ ﺯﻧــﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﺑــﺮﺍﺑــﺮ ﮐﺴــﯽ ﮐــﻪ…
ﺑــﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﻠــﺎﻗــﻪ ﻣﻨــﺪﺵ ﮐــﺮﺩﯼ
ﻣﺴﺌﻮﻟــﯽ !
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:ای کاش,ساعت 13:12 توسط asal |